پنجشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۶

ترکیب وصفی



ترکیب وصفی
نسبت دادن یک اسم به اسم دیگر است که درآن ، اسم دوم به تنهایی وجود خارجی ندارد .
در این ترکیب ، به اسم اول « موصوف » و به اسم دوم « صفت » گفته می شود .
مثال : الوردةُ الجمیلةُ = ترکیب وصفی
الوردة = موصوف ، الجمیلة = صفت

نکته : به صفت « نعت » و به موصوف « منعوت » هم گفته می شود .
پس صفت اسمی است که بعد از موصوف خود میآید و آن را توصیف می نماید و دارای دو قسم می باشد :
1) صفت مفرد : صفتی است که فقط یک کلمه است .
مثال :
الطفلُ الصغیرُ ، شجرةٍ باسقةٍ

نکته : هر گاه صفت مفرد باشد در چهار مورد با موصوف خود مطابقت می کند .
1- عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع )
2- جنس ( مذکر یا مونث )
3- شناسایی ( معرفه یا نکره )
اعراب ( رفع ، نصب ، جرّ )

1- عدد
الرَّجُلُ المؤمنُ الفلّاحانِ النشيطانِ الجنودُ الأقوياء
مفرد مفرد مثنّي مثني جمع جمع


2- جنس:
التلميذُ الصغيرُ التلميذةُ الصغيرةُ
مذكر مذكر مؤنّث مؤنّث


3- معرفه و نكِره:
الشجرةُ الباسقةُ شجرةٌ باسقةٌ
معرفه معرفه نکره نکره

4- اعراب:
السفينةُ الصغيرةُ فـﻰ البحر.
مبتدا مرفوع صفت تابع موصوف خودش
شاهَدْنا سفينـــةً صغيــــرةً.
مفعول به منصوب صفت تابع موصوف خودش



تبصره : برای جمع های غیر انسان ، از صفت های مفرد مونث ، استفاده می شود .
مثال :
الکتبُ النافعةُ - أسماءً حسنةً - أشجارٍ باسقةٍ

2) جمله وصفیه ( صفت جمله ) : جمله ای است که پس از یک اسم نکره می آید و آن را ، توصیف می کند.
مثال :
رأیتُ رجلاً ذهبَ إلی المسجدِ
جمله وصفیه ( یعنی صفت برای اسم نکره « رجلاً » )

نکته : در ترجمه ی جمله های وصفی از حرف ربط «که» استفاده می شود :
مردی را دیدم که به مسجد رفت .

نکته : جمله وصفیه ، در اعراب مطابق موصوف خود است اما اعراب آن محلی است .
مثال :
قرأتُ کتاباً أخذتُهُ مِن صدیقی .
جمله وصفیه و منصوب محلاً



الإمتحان
1) اِنتَخِب الصحیح :
1- أیّامُ الدّراسةِ مِن الأیّامِ .......... .
الف) الجمیلةِ ب) الجمیلِ ج) جمیلةٍ
2- لا تَعتمِد علَی النَّفسِ ........... .
الف) أمّارةً ب) أمّارةٍ ج) الأمّارةِ
3- الکُتُبُ .......... ، مفیدةٌ للطُلّابِ .
الف) النّافعَ ب) النّافعةُ ج) نافعُ
2) اِملأ الفراغَ بالکلمة المناسبة ( الموصوف أو الصفة ) :
1- نجَحتُ فی الإمتحان نهایةِ السّنَةِ بـ.............. عالیةٍ .
الف) درجةٌ ب) درجةٍ ج) الدرجةِ د) درجةِ
2- الشخصُ .............. مکروهٌ عندَ النّاسِ .
الف) کاذبُ ب) کاذبةٌ ج) الکاذبةُ د) الکاذبُ
3) مَیِّز الترکیبَ الوصفی مِن غیرِه :
أشجارُ الغابةِ – الطّالباتِ المؤدَّباتِ – رجلٌ بَدَویٌّ – کتابَ المعلمِ – مناظرُ جمیلةٌ –
درس التاریخِ – ماءً عذباً – غصنُ الشجرةِ – القلعةِ الکبیرةِ – الغزالتانِ الجمیلتانِ
4) عَیِّن الموصوف والصفة :
1- إنّی اُسافرُ إلی المناطقِ المختلفةِ .
2- الکتابُ صدیقٌ مخلِصٌ یُبعِدُک عن الضَّلالِ .






نام ونام خانوادگی ..................... الفئة .............. الدرس الخامس/ الترکیب الوصفی


أکمِل الجدولَ





السؤال الأول : (مِن 1 إلی 3 ) عَیّن إعراب ما اُشیرَ إلیه بخطٍّ :
«أمضَیتُ أُسبوعاً کاملاً فی هذه الجزیرةِ.»
السؤال الثانی : (4 إلی 7 ) عیِّن الصّفة فی هذه العبارة : « رأیتُ ظبیاً یَمشی بِهدوءٍ .»
السؤال الثالث:( 8 إلی 10) عَیّن الموصوف فی هذه العبارة : " جاءَ کَلبٌ یَلهَثُ " .
السؤال الرابع : (10 إلی 14) عَیِّن الصفة فی : « شَرِبتُ ماءً بارداً .»
السؤال الخامس : ( 15 إلی 22) عَیّن الصّفة المناسبة للفراغ : « نظرتَ إلی السماءِ ............. .»
الف)الأزرقِ ب) الأخضرِ ج) الزَّرقاءِ د) الخضراءِ






نام ونام خانوادگی ..................... الفئة .............. الدرس الخامس/ الترکیب الوصفی

1) اِ نتَخِب الجواب الصحیح :
* أیّامُ الدّراسةِ مِن الأیّامِ .......... .
الف) الجمیلةِ ب) الجمیلِ ج) جمیلةٍ
** نجَحتُ فی الإمتحان نهایةِ السّنَةِ بـ.............. عالیةٍ .
الف) درجةٌ ب) درجةٍ ج) الدرجةِ د) درجةِ

2) مَیِّز الترکیبَ الوصفی مِن غیرِه ثُمَّ عَیِّن الموصوف و الصفة :
أشجارُ الغابةِ – الطّالباتِ المؤدَّباتِ – رجلٌ بَدَویٌّ – کتابَ المعلمِ – مناظرُ جمیلةٌ
الموصوف
الصفة






یکشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۶

تجزیه اسم


اسم از نظر جنس:
- اسم مذكر: اسمي است كه به صورت حقيقي يا مجازي بر جنس نر دلالت كند مانند: علي ، قلم
- اسم مونث: اسمي است كه به صورت حقيقي يا مجازي بر جنس ماده دلالت كند مانند: فاطمة – مِسْطَرة
نشانه هاي اسم مونث
اسم مونث غالباً به يكي از سه نشانه زير ختم مي شود:
1- تاء گرد: مانند فاطمة
2- الف ممدوده (الف و همزه): مانند زهراء
3- الف مقصوره (الف تنها كه به دو شكل نوشته مي شود) مانند: دنيا – كبري
هر يك از اسمهاي مذكر و مونث نيز بر دو قسم است:
-حقيقي: اسمي است كه بر جاندار (يعني انسان و حيوان كه جنس مخالف دارند) دلالت مي نمايد. مانند: حسن - زهراء
-مجازي: اسمي است كه بر غير جاندار (يعني غير انسان و حيوان كه جنس مخالف ندارند) دلالت مي نمايند. مانند: كتاب - مدرسة
- مونث لفظي: اسم مذكري است كه علامت تانيث دارد. مانند: حمزة - موسي
- مونث معنوي: اسم مونثي است (اعم از حقيقي و مجازي) كه علامت تانيث ندارد. مانند: زينب، شمس، مريم، ارض.


اسم از نظر عدد

-مفرد: اسمي است كه بر يك فرد (انسان يا غير انسان) دلالت كند. مانند: قَلم، اسَد، تلميذ.
-مثني: اسمي است كه بر دو فرد(انسان يا غير انسان)دلالت كند. مانند: قَلَمَيْنِ، تِلْميذانِ.
-جمع: اسمي است كه بر بيش از دو فرد (انسان يا غير انسان) دلالت كند.
جمع خود بر دو قسم است: سالم و مكسَر.
توضيح: جمع سالم را از آن جهت سالم مي گويند كه شكل مفرد كلمه، سالم وبدون تغيير مي ماند و هيچ دگرگوني در آن رخ نمي دهد و تنها علامت جمع به انتهاي آن اضافه مي شود.
جمع مكسَر را از آن جهت مكسَر گويند كه شكل مفرد كلمه، تغيير مي يابد به اين معني كه ممكن است يك يا چند حرف از آن كم يا به آن اضافه شود و يا حروف آن تغيير كرده و جابجا گردد.
جمع سالم نيز دو قسم دارد: جمع مذكر سالم و جمع مونث سالم.
-جمع مذكر سالم: جمعي است كه با افزودن (ونَ) يا (-ِينَ) به آخر مفرد مذكر عاقل (انسان) ساخته مي شود مانند: مُعلّمونَ، معلّمينَ كه جمع معلّم مي باشند.
-جمع مونث سالم: جمعي است كه با افزودن (ات) به آخر مفرد (معمولاً مونث) ساخته مي شود. مانند: تلميذات
توضيح: گاهي نشانه جمع مونث به كلمات مفرد غير مونث افزوده مي شود و جمع مونث سالم ساخته مي شود. مانند: امتحان كه جمع آن امتحانات مي باشد و اطلاع كه جمع آن اطلاعات مي باشد.
اسم جمع: اسمي است كه از نظر لفظ، مفرد اما از نظر معني، جمع باشد و بتوان آنرا تثنيه و جمع بست. مانند: قوم (قومانِ – اقوام)
شبه جمع(اسم جنس): اسمي است كه دلالت بر جنس نمايد و براي همين آنرا اسم جنس نيز مي گويند و با افزودن (ة) يا (ي) از آن مفرد مي سازند. مانند: شجر: شجرة/ جُند: جندي
-جمع الجمع (مُنتَهي الجموع): جمعي است كه براي بار دوم جمع بسته شود. مانند: يَد(مفرد) - أيْدي(جمع) - أيادي(جمع الجموع)
نكته: اوزان جمع الجمع عبارتند از (اَفاعِل) مانند: أكالِب و (اَفاعيل) مانند: أصاحيب.
نكته: از جمعي كه بر وزن افاعل و افاعيل آمده، در صورت لزوم جمع سالم ساخته مي شود مانند: أفاضِلينَ


كلمه از نظر اعراب
كلمه يا معرب است يا مبني.


كلمات معرب:
دراسمها: غالب اسمها (به جز مواردي كه مبني هستند و در زير ذكر شده اند)
در فعلها: مضارع
در حروف: حرف معرب وجود ندارد
كلمات مبني:
در اسمها: ضمائر، اسم اشاره، اسم موصول، اسم شرط، اسم استفهام، اسم فعل، كنايات، برخي از ظروف، اصوات، اعداد مركب (19-11)
در فعلها: ماضي و امر (و مضارعي كه: داراي نون جمع مونث باشد يعني صيغه هاي 6 و 12 ونيز فعل مضارعي كه داراي نون تأكيد مباشر(نون تأكيدي كه مستقيماً به خود فعل بچسبد) مي باشد.
در حروف : همه آنها
تعريف:
معرب كلمه اي است كه در موقعيتهاي مختلف اعراب (رفع، نصب، جر، جزم) آخر آن تغيير كند.
مبني كلمه اي است كه در هيچيك از حالتهاي اعراب، آخر آن تغيير نكند.
توجه: شرح مبسوط مطالب فوق در بخش نحو آمده است.

علت بناء اسم مبني
اسمهاي مبني از اين جهت مبني هستند كه به حروف شباهت دارند.
اسم از نظر اشتقاق
اسم يا جامد است يا مشتق.
اسم جامد خود دو گونه است:
الف) مصدري: مصدر اسمي است كه دلالت بر انجام كار دارد اما بدون داشتن زمان و بتوان از آن مشتق ساخت. مانند: أكْل - تهذيب
ب) غير مصدري: اسمي است كه نتوان از آن مشتق ساخت. مانند: قَلَم- رَجُل- جِدار.
توضيح: مصادر افعال مجرد، سماعي هستند و اوزان مختلف و متعدد دارند مانند:
فَعْل – فِعْل – فَعَل – فُعُول - فَعَلان ...
اما مصادر افعال ثلاثي مزيد، قياسي هستند و وزن معيني دارند كه در بخش فعل به تفصيل خواهد آمد.
تعريف: اسم مشتق اسمي است كه ريشه فعلي دارد و از كلمه ديگري گرفته شده است و غالباً داراي معني وصفي ميباشد.
مشتقات هشت دسته هستند:
1- اسم فاعل: اسمي كه بر انجام دهنده فعل يا دارنده حالتي دلالت دارد. و معمولاً با صفت فاعلي فارسي مطابقت مي كند.
2-اسم مفعول: اسمي است كه بر كسي يا چيزي كه فعل بر آن تحقيق يافته و يا بر حالت انجام شده يا واقع گشته دلالت مي كند.
- طرز ساخت اسم فاعل و اسم مفعول:
بايد توجه داشت كه اسم فاعل و اسم مفعول درثلاثي مجرد به گونه اي و در غير ثلاثي مجرد(يعني ثلاثي مزيد و رباعي) به گونه اي ديگر ساخته مي شود. به اين ترتيب كه اسم فاعل در ثلاثي مجرد بر وزن (فاعِل) و اسم مفعول بر وزن (مَفْعول) مي آيد مانند: كاتِب و مَكْتُوب (از ريشه كَتَبَ).
اما در غير ثلاثي مجرد از فعل مضارع ساخته مي شود بدين ترتيب كه به جاي حرف مضارعه، ميم مضموم قرار مي دهيم و حرف پيش از آخر را در اسم فاعل (مكسور) و در اسم مفعول (مفتوح) مي نمائيم. مانند: مُكَبِّر (اسم فاعل)- مُكَبَّر (اسم مفعول) از يُكَبِّرُ (فعل مضارع ثلاثي مزيد)
مُهَنْدِس (اسم فاعل) – مُهَنْدَس (اسم مفعول) از يُهَنْدِسُ (فعل مضارع رباعي مجرد).
3-اسم زمان: اسمي است كه بر زمان وقوع فعل دلالت دارد.
4-اسم مكان: اسمي است كه بر مكان وقوع فعل دلالت دارد.
- طرز ساخت اسم زمان واسم مكان:
براي ساختن اسم زمان و مكان در ثلاثي مجرد، ريشه فعلي را بر وزن (مَفَْعَل) يا (مَفْعِل) مي بريم مانند: مَكْتَب – مَسْجِد – مَذْهَب. ودر غير ثلاثي مجرد، اسم زمان و مكان بر وزن اسم مفعول (ثلاثي مزيد) ساخته مي شود. مانند: مُسْتَخْرَج.


نكات:

* چون در غير ثلاثي مجرد، اسم مفعول و اسم زمان و اسم مكان يك وزن دارند، راه تشخيض اين سه كلمه از همديگر از طريق معني آنها در جمله مي با شد.
* بايد توجه داشت كه در ساخت اسم زمان و مكان، هرگاه حركت عين الفعل مضارع، فتحه يا ضمه باشد بر وزن (مَفْعَل) و هرگاه حركت عين الفعل مضارع كسره باشد بر وزن (مَفْعِل) مي آيد مانند:
ذهَب(-َ): مذهَب.
كتَب(-ُ): مكتَب.
جلَس(-ِ): مجلِس.
* برخي از واژه هاي اسم زمان و مكان در عين حاليكه از افعالي ساخته شده اند كه عين الفعل مضارع آنها مضموم است، استثناءً بر وزن (مَفْعِل) آمده اند. مانند: مَشْرِق (از: شَرَقَ – يَشْرُقُ) يا مَغْرِب ( از: غَرُبَ – يَغْرُبُ).
* اسم زمان و مكان از فعل ثلاثي ناقص بر وزن (مَفْعَل) مي آيد. مانند: مَغْزي (به معناي زمان و مكان جنگ از ريشه: غَزَوَ).

5-صفت مشبهه:اسمي است كه بر دارنده صفتي دائمي و پايدار (نه موقت و زودگذر) دلالت مي كند و معمولاً با صفت مطلق فارسي مطابقت دارد.
طرز ساخت صفت مشبهه:
صفت مشبهه داراي اوزان متعددي است كه مشهورترين آنها عبارتند از:
فعيل – فَعِل – فَعَل – فَعْل – فَعلان – فُعال ...
كريم – خشِن – صَعْب – عَطشان – شُجاع

6-اسم مبالغه: اسمي است كه بر دارنده صفتي به مقدار زياد و بيش از حد دلالت مي كند.
طرز ساخت اسم مبالغه: اسم مبالغه نيز داراي اوزان متعددي است كه معروفترين آنها عبارتند از: فَعّال – فَعّالة – فَعول (صبّار – علامة – شَكور)

7-اسم تفضيل:اسمي است كه داراي معناي برتري و فزوني صفتي در فرد يا گروه نسبت به فرد يا گروه ديگر مي باشد. اسم تفضيل براي مذكر معمولاً بر وزن (أفْعَل) مانند: أكْبَر و در مونث بر وزن (فُعْلي) مانند كُبْري مي آيد.

8- اسم آلت:اسمي است كه بر وسيله انجام فعل دلالت دارد و از همان فعل مربوط مشتق مي شود (مثلاً مفتاح كه از مصدر فَتْح مشتق شده است).

-طرز ساخت:اسم آلت به دو شكل وجود دارد: جامد و مشتق.
الف) اسم آلت جامد:الفاظمعيني دارد كه غير قياسي است مانند: الفَأْس، السِّكِّين والسَّاطُور.
ب)اسم آلت مشتق:اوزان مشخصي دارد كه بر همان وزن ساخته مي شود.
اين اوزان عبارتند از: مِفْعَل – مِفْعَلة – مِفْعال مانند: مِقبَض، مِكْنَسة، مِفتاح.
منبع : رایا مدرسه